چگونه بگذراند دلم لحظات را...؟


چشمانم را می بندم که شاید آرام بگیرد،


بی تاب تر می شود...


نه در خیالم کنجی برای پنهان شدن دارم،

نه در واقعیت جایی برای یافتن خود...


زندگی چرا رهایم نمی کنی....؟


خسته ام...


از همه چیزت...


بگذار بروم...


بمانم،مفهومت را از دست خواهی داد...


می بینی...؟


نوشته ها،گفته ها،افکارم را،که چگونه زایل شده است...؟


بگذار بروم...


که آسوده شوی از این همه مرگ در وجودت...


بگذار بروم...


بگذار بروم...


بگذار بروم...